حقیقت - طلوع مهر بازدید امروز: 17 کل بازدیدها: 184214
حقیقت - طلوع مهر
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من | | Music weblog | || اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || حقیقت - طلوع  مهر
مهرداد فرزند مهر
منم آن عاشق سرمست گریزون که به هر سو که گریزم رخ چون ماه تو بینم ...

|| لوگوی وبلاگ من || حقیقت - طلوع  مهر

|| لینک دوستان من || بشنو این نی چون حکایت می کند
بر بساط نکته دانان...
حسام سرا
چفیه
اجازه هست؟
هالی
تا دوباره بیایی من هم عاشق خواهم شد
آگاه من
افلاکیان
ساربان
شب مهتابی
شاهد
مهدی نامه
نگاهم برای تو
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
مهتاب روشن
از یک روحانی
ناقوس مستان
تا..............شقایق
بوی سیب
بانوی دشت رویا
بازی بزرگان
پرستوی مهاجر
عشق ملکوتی
زمستون
اسرار موفقیت
بسیار سفر می باید تا پخته شود خامی
غم غریبی
قصه هبوط
ادبی
فراموشت نکردم من فراموشت نخواهم کرد
غزلک
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
سهراب سپهری را فراموش نکنیم
خنده بازار
باران الهام بخش
خزان مهر
رویای شما
خورشید مهر
هستی
شب بی ستاره
شعر
زخم نهان
دختری از جنس کویر
فریاد سنتوریست
در هم پیچیده
روبوسی
متولد ماه مهر
ملکه ذهن
ابرای پاییزی
پرستوهای عاشق
باران پاییزی
نوشته های من
تو را من چشم در راهم
آبی
پرستوی افق
زندگی..نفرت.مرگ
هنوزم دوست دارم
عشق
وارونا
حرفای یه دختر غمگین
دادگاه عشق
ناز پری
شیرین ترین وبلاگ
آوای عشق
عمریست تنهایم و در تنهایی نیز تنهایم
دل به تو دادم
عشق اهوازی
پاییز
فقیه
پاییزان
خروس بی محل
یادم باشد زنده ام
i love you
دکتر جکول
بی بهانه با تو ماندن
ساده دل
خدای من تو هستی
دختر دوست داشتنی
حرفهای من و ما
بهانه ها
شرح پریشانی....غم پنهانی
دختر آسمانی تنها
با همیم تا آخرش
ایوار
یار مهدی
دردهای من و ما
نشان عشق
بی تو مهتاب شبی
قلب شکسته
متولد ماه عقرب
راز قلم
خاکستر پروانه
عطش زار
عشق و زندگی دوباره
تلاش معکوس
اینک از حال به آینده پلی باید زد
پرواز رهگذر
حرف چاه
....بهتره به قلبامون دروغ نگیم
آزاد از قید عشق
فرشته خیال
از نفس افتاده
همیشه در قلب منی
شبانه ها و عاشقانه ها
آسمان سنگ فرش نا تمام
میلاد0511
من از مصاحبت با آفتاب می آیم کجاست سایه؟
درد مشترک
دل دیوانه
تو در قلب منی...تو در وجود منی...
آرش (من از یادها رفته ام !)
دکتر شیطون
زبون درازی
مژده
سعیده
دل نوشته صورتی
ستاره های سیاه
عشق یعنی زندگی
مبین
بیا برگرد به خونه
گمشده در خطوط
(رویای لبخند)به نام تکسوار آسمونها
نارکند
نارسیس
کنج دنج
کوچه عشق
مثل زندگی
تپولک و جی جی
یا صاحب العصر و الزمان
دختری عاشق
دفترچه یادداشت

|| لوگوی دوستان من ||













|| اوقات شرعی ||


|| مطالب بایگانی شده || شهریور85
مهر 85
آبان85
آذر 85
دی 85
بهمن 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
پاییز 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
حقیقت
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(پنج شنبه 86/7/12 ساعت 11:13 صبح)

من و شما از علی(ع) زیاد شنیدیم.اما ایشون اینقدر عظمت داره و نکات مثبت در وجودش بوده که بعد از این همه سال هنوز هم  بعضی از موارد یا ناشناخته مونده یا اینکه کمتر مورد توجه قرار گرفته.من به موردی اشاره می کنم که از زبان شاگرد مکتب علی یعنی دکتر شریعتی شنیدم.مطلبی به این مظمون:

حتما می دونید که عمر قبل از مرگش یک شورای 6 نفره تشکیل داد تا خلیفه بعد رو انتخاب کنن.که در این شورا ابتدا قرار شد علی خلیفه بشه اما با شرایطی .حضرت یک شرط رو نپذیرفت و خلافت رو رد کرد.ایشون گفت که حاضر  نیست به روش شیخین یا همون 2 خلیفه قبل عمل کنه و طبق روش و اجتهاد خودش عمل می کنه.تا اینجارو همه می دونید اما چقدر به دلیل کار حضرت فکر کردیم؟ چقدر به نتایجش و ارزش این کار فکر و دقت کردیم؟چه عواقبی داشت؟

اگر ما به جای ایشون بودیم با یک دروغ مصلحتی سر وته قضیه رو هم می اوردیم و خلیفه می شدم.می گفتیم چشم اما بعد عمل نمی کردیم.اما علی حاضر به گفتن این دروغ نشد.حاضر نشد دروغ مصلحتی بگه...

اما فکر کنید به عواقبش:اگر علی خلیفه می شد دیگه معاویه و بنی امیه به هیچ پستی دست پیدا نمی کردن.به دلیل اینکه در زمان عثمان بود که بنی امیه قدرت گرفت.دیگه جنگ جملی نبود صفینی نبود نهروانی نبود.حسن (ع) مسموم نمی شد حسین (ع) اونطور مظلومانه در روز عاشورا.......و تا امام حسن عسکری شاید اینقدر زجر نمی کشیدن.یعنی حضرت در اون شورا با یه دروغ مصلحتی می تونست جلوی اینها رو بگیره.اما چرا این کارو نکرد؟

معلوم می شه حقیقت خیلی ارزش داره.معلوم می شه گفتن حقیقت از هر مصلحتی بیشتر به صلاح و مصلحت...و مصلحت گرایی مصیبتی که در حال حاضر گریبانگیر ماست.هر حقیقتی رو زیر پا می گذاریم به اسم مصلحت.ماهایی که اسم خودمون رو گذاشتیم پیروان علی در زندگی روزمره خودمون روزی هزار بار خلاف اونی که علی بود و از ما می خواد عمل می کنیم.

برای ایشون مراسم می گیریم اسمش رو همه جا به زیبایی می نویسیم اما عمل....

در شب قتل علی داد خدا قرآن را......ثقل قرآن عوض وزنه سنگین علی....

 

 

 

 

پ ن 1 :درست که یک روز از سالگرد شهادت حضرت می گذره اما از ایشون گفتن هیچ زمان و مکان خاصی نمی خواد.چون ما به این مطالب نیاز داریم و لحظه لحظه ی زندگی ایشون درس.

د ن 1: یک سال دیگه از عمرم گذشت.چقدر زود می گذره.مثل برق و باد .می گذره و می گذره اما هنوز اندر خم یک کوچه.....



نظرات دیگران ( ) داستان کوتاه