مرداد 86 - طلوع مهر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازدید امروز: 6 کل بازدیدها: 181871
مرداد 86 - طلوع مهر
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من | | Music weblog | || اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || مرداد 86 - طلوع  مهر
مهرداد فرزند مهر
منم آن عاشق سرمست گریزون که به هر سو که گریزم رخ چون ماه تو بینم ...

|| لوگوی وبلاگ من || مرداد 86 - طلوع  مهر

|| لینک دوستان من || بر بساط نکته دانان...
بشنو این نی چون حکایت می کند
حسام سرا
چفیه
اجازه هست؟
هالی
تا دوباره بیایی من هم عاشق خواهم شد
آگاه من
افلاکیان
ساربان
شب مهتابی
شاهد
مهدی نامه
نگاهم برای تو
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
مهتاب روشن
از یک روحانی
ناقوس مستان
تا..............شقایق
بوی سیب
بانوی دشت رویا
بازی بزرگان
پرستوی مهاجر
عشق ملکوتی
زمستون
اسرار موفقیت
بسیار سفر می باید تا پخته شود خامی
غم غریبی
قصه هبوط
ادبی
فراموشت نکردم من فراموشت نخواهم کرد
غزلک
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
سهراب سپهری را فراموش نکنیم
خنده بازار
باران الهام بخش
خزان مهر
رویای شما
خورشید مهر
هستی
شب بی ستاره
شعر
زخم نهان
دختری از جنس کویر
فریاد سنتوریست
در هم پیچیده
روبوسی
متولد ماه مهر
ملکه ذهن
ابرای پاییزی
پرستوهای عاشق
باران پاییزی
نوشته های من
تو را من چشم در راهم
آبی
پرستوی افق
زندگی..نفرت.مرگ
هنوزم دوست دارم
عشق
وارونا
حرفای یه دختر غمگین
دادگاه عشق
ناز پری
شیرین ترین وبلاگ
آوای عشق
عمریست تنهایم و در تنهایی نیز تنهایم
دل به تو دادم
عشق اهوازی
پاییز
فقیه
پاییزان
خروس بی محل
یادم باشد زنده ام
i love you
دکتر جکول
بی بهانه با تو ماندن
ساده دل
خدای من تو هستی
دختر دوست داشتنی
حرفهای من و ما
بهانه ها
شرح پریشانی....غم پنهانی
دختر آسمانی تنها
با همیم تا آخرش
ایوار
یار مهدی
دردهای من و ما
نشان عشق
بی تو مهتاب شبی
قلب شکسته
متولد ماه عقرب
راز قلم
خاکستر پروانه
عطش زار
عشق و زندگی دوباره
تلاش معکوس
اینک از حال به آینده پلی باید زد
پرواز رهگذر
حرف چاه
....بهتره به قلبامون دروغ نگیم
آزاد از قید عشق
فرشته خیال
از نفس افتاده
همیشه در قلب منی
شبانه ها و عاشقانه ها
آسمان سنگ فرش نا تمام
میلاد0511
من از مصاحبت با آفتاب می آیم کجاست سایه؟
درد مشترک
دل دیوانه
تو در قلب منی...تو در وجود منی...
آرش (من از یادها رفته ام !)
دکتر شیطون
زبون درازی
مژده
سعیده
دل نوشته صورتی
ستاره های سیاه
عشق یعنی زندگی
مبین
بیا برگرد به خونه
گمشده در خطوط
(رویای لبخند)به نام تکسوار آسمونها
نارکند
نارسیس
کنج دنج
کوچه عشق
مثل زندگی
تپولک و جی جی
یا صاحب العصر و الزمان
دختری عاشق
دفترچه یادداشت

|| لوگوی دوستان من ||













|| اوقات شرعی ||


|| مطالب بایگانی شده || شهریور85
مهر 85
آبان85
آذر 85
دی 85
بهمن 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
پاییز 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
چگونه فراموش کنم تو را
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(پنج شنبه 86/5/18 ساعت 8:41 عصر)

چگونه فراموش کنم تو را که از خرابه های بی کسی به قصر سپید عشق هدایتم کردی.

 

عاشقی بی قرار و یاری با وفا برای خویش ساختی.آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی.و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی.و با صداقت عاشقانه ات دلش را به دست آوردی.چگونه فراموش کنم تو را که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم.و طپش قلبت را حس می کردم.و به جستجوی یافتنت به درگاه پروردگارم دعا می کردم که خدایا پس کی او را خواهم یافت.

 

چگونه فراموش کنم تورا که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم.برایم تمامی اسمها بیگانه شده اند و همه خاطرات مرده اند.دستم را به تو می دهم قلبم را به تو می دهم فکرم را نیز به تو می دهم .بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از آن توست و شانه هایم که نپرس دیگر با من غریبه اند و تمامی لحظات تورا می خواهند و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند.

 

چگونه فراموش کنم تورا که قلم سبز را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشد.پیشترها سبز را نمی شناختم بهتر بگویم با سبز رفاقتی نداشتم.سبز را با تو شناختم و دلم می خواهد با یاد تو همیشه سبز بنویسم .دلت را به من بده فکرت را به من بده سرت را روی شانه هایم بگذار.و بگذار عطر کلمات را میان هم قسمت کنیم  و زندگی را آینده را امید را عشق را و مهمتر از همه آرامش را با هم تجربه کنیم و جاودانه شویم...

 

 

 

 

 

 

پ ن 1:عید مبعث رو پیشاپیش به همه تبریک می گم.

پ ن 2 :باید تشکر کنم از همه دوستانی که در مدت غیبت من باز هم سر زدن و منو تنهام نگذاشتن.

د ن :برای من که در جهان بجز خزان ندیده ام......................بهشت آرزوی تو بوی بهار می دهد...



نظرات دیگران ( ) اجتماعی

دو مطلب با یک عنوان
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(چهارشنبه 86/5/3 ساعت 2:22 صبح)

1.بزرگی می گفت که وقتی دنیا داره به آخر می رسه و از انسانیت فاصله می گیریم این راه خطایی که انسان می ره بالاخره یه جوابی داره...!!!؟

اینجا دونظر هست .گروه اول می گن :دنیا در این زمان می سوزه.در آتش کبر و حسد و فساد و تباهی......و اتش گناه...

اما عده ای می گن دنیا دچار جمود می شه.سرما همه جا رو فرا می گیره.تاریکی و یخبندان.به قول مردم عوام یخ شدیم.حتی یک لبخند کوچیک رو هم از هم دریغ می کنیم.کم کم داریم احساس رو فراموش می کنیم مخصوصا توی شهرای بزرگ که دیگه به کل داریم خیلی چیزارو از یاد می بریم.فکر می کنم دوستایی که تهران زندگی می کنن حرفای منو بهتر درک می کنن.واقعا چقدر وقت می ذاریم به دیگران کمک کنیم؟ به بزرگترا و فامیل و دوست و آشنا سر بزنیم؟ حالا گیرم اینا هیچی چقدر وقت واسه محبت به خونوادمون می ذاریم؟ مثلا محبت خلاصه شده در اینکه یه پدر از صبح تا شب دنبال پول در اوردن باشه تا بچش احساس راحتی کنه و از این قبیل....

شدیم مثل یه ماشین یه ماشین یا یه آدم کوکی و دیگه واسه احساس وقت نداریم.توی چهره ها پر از اخم و انقباض.دریغ از یک لبخند و انبساط خاطر.راحت بگم از خودمون از فطرتمون دور شدیم .ازانسان دور شدیم.از انسان واقعی بودن.....

از آن چو شمع سحر درزوال خویشتنم.....که هم وبال کسان هم وبال خویشتنم

ز دست غیر چه جای شکایتست مرا.....که همچو سایه خود پایمال خویشتنم

ز سال و ماه عزیزان خبر چه می پرسی....مرا که بی خبر از ماه و سال خویشتنم...

 

حالا نظر شما چیه دنیارو گرما و اتش فراگرفته یا سرما؟

 

 

 

2.چند وقت پیش یکی از دوستای خوب وبلاگی منو به یه بازی دعوت کرد .البته منو و تعدادی از دوستای دیگه.که تا الان نشد اون موضوعی رو که خواسته بود توی وبلاگ مطرح کنم.با معذرت خواهی از دوست عزیزم راوی پاییز الان موضوع رو مطرح می کنم.

شما اگر یه تکه ابر داشتین باش چیکار می کردین؟

 

 

 

 

پ ن 1 : پیشاپیش میلاد حضرت علی (ع) رو تبریک می گم .کسی که یک انسان واقعی بود.موضوع بالا رو در این وقت مطرح کردم تا مقایسه ای باشه بین ماو ایشون که مظهر انسان کامل هستن.

پ ن 2 : من مدتی رو به دلیل مسافرت نمی تونم به وبلاگ دوستان سر بزنم که پیشاپیش عذرخواهی می کنم.

د ن :دقیقا نمی دونم اگر یه تکه ابر داشتم باش چیکار می کردم اما دوستی می گفت: حداقل ابرا وقتی دلشون می گیره می زنن زیر گریه اما ما آدما......!!؟

 

 

 

 

 

 



نظرات دیگران ( ) داستان کوتاه