بهمن 85 - طلوع مهر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازدید امروز: 2 کل بازدیدها: 181938
بهمن 85 - طلوع مهر
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من | | Music weblog | || اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || بهمن 85 - طلوع  مهر
مهرداد فرزند مهر
منم آن عاشق سرمست گریزون که به هر سو که گریزم رخ چون ماه تو بینم ...

|| لوگوی وبلاگ من || بهمن 85 - طلوع  مهر

|| لینک دوستان من || بر بساط نکته دانان...
بشنو این نی چون حکایت می کند
حسام سرا
چفیه
اجازه هست؟
هالی
تا دوباره بیایی من هم عاشق خواهم شد
آگاه من
افلاکیان
ساربان
شب مهتابی
شاهد
مهدی نامه
نگاهم برای تو
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
مهتاب روشن
از یک روحانی
ناقوس مستان
تا..............شقایق
بوی سیب
بانوی دشت رویا
بازی بزرگان
پرستوی مهاجر
عشق ملکوتی
زمستون
اسرار موفقیت
بسیار سفر می باید تا پخته شود خامی
غم غریبی
قصه هبوط
ادبی
فراموشت نکردم من فراموشت نخواهم کرد
غزلک
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
سهراب سپهری را فراموش نکنیم
خنده بازار
باران الهام بخش
خزان مهر
رویای شما
خورشید مهر
هستی
شب بی ستاره
شعر
زخم نهان
دختری از جنس کویر
فریاد سنتوریست
در هم پیچیده
روبوسی
متولد ماه مهر
ملکه ذهن
ابرای پاییزی
پرستوهای عاشق
باران پاییزی
نوشته های من
تو را من چشم در راهم
آبی
پرستوی افق
زندگی..نفرت.مرگ
هنوزم دوست دارم
عشق
وارونا
حرفای یه دختر غمگین
دادگاه عشق
ناز پری
شیرین ترین وبلاگ
آوای عشق
عمریست تنهایم و در تنهایی نیز تنهایم
دل به تو دادم
عشق اهوازی
پاییز
فقیه
پاییزان
خروس بی محل
یادم باشد زنده ام
i love you
دکتر جکول
بی بهانه با تو ماندن
ساده دل
خدای من تو هستی
دختر دوست داشتنی
حرفهای من و ما
بهانه ها
شرح پریشانی....غم پنهانی
دختر آسمانی تنها
با همیم تا آخرش
ایوار
یار مهدی
دردهای من و ما
نشان عشق
بی تو مهتاب شبی
قلب شکسته
متولد ماه عقرب
راز قلم
خاکستر پروانه
عطش زار
عشق و زندگی دوباره
تلاش معکوس
اینک از حال به آینده پلی باید زد
پرواز رهگذر
حرف چاه
....بهتره به قلبامون دروغ نگیم
آزاد از قید عشق
فرشته خیال
از نفس افتاده
همیشه در قلب منی
شبانه ها و عاشقانه ها
آسمان سنگ فرش نا تمام
میلاد0511
من از مصاحبت با آفتاب می آیم کجاست سایه؟
درد مشترک
دل دیوانه
تو در قلب منی...تو در وجود منی...
آرش (من از یادها رفته ام !)
دکتر شیطون
زبون درازی
مژده
سعیده
دل نوشته صورتی
ستاره های سیاه
عشق یعنی زندگی
مبین
بیا برگرد به خونه
گمشده در خطوط
(رویای لبخند)به نام تکسوار آسمونها
نارکند
نارسیس
کنج دنج
کوچه عشق
مثل زندگی
تپولک و جی جی
یا صاحب العصر و الزمان
دختری عاشق
دفترچه یادداشت

|| لوگوی دوستان من ||













|| اوقات شرعی ||


|| مطالب بایگانی شده || شهریور85
مهر 85
آبان85
آذر 85
دی 85
بهمن 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
پاییز 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
پر پرواز (غریبه ای آشنا)
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(دوشنبه 85/11/23 ساعت 1:0 صبح)

آمدی ناگاه در تقدیر من

قصه ات آوازه آفاق شد

هرچه کردم از دلم بیرون روی

هر نفس عشقت به دل مصداق شد

آمدی سرگشته گشتم عاقبت

در بیابان لاله ای کوچک شدم

این جنون را کی به من آموختی

کاین چنین دیوانه رویت شدم

به نظر شما تفاوت این گل با گلهای دیگه در چیه؟

 چه امتیازی نسبت به بقیه داره؟

 

مهرداد



نظرات دیگران ( ) عاشقانه ها

بهای عشق
نویسنده: مهرداد فرزند مهر(شنبه 85/11/7 ساعت 1:23 صبح)

با شنیدن این اسمها اولین چیزی که به ذهن شما می رسه چیه؟ لیلی و مجنون فرهاد و شیرین رومئو و ژولیت و...حتما می گید عشق .یا اینکه این اسمها و داستانها رو هم نشنیده باشید حتما اطراف خودتون زیاد دیدین افرادی رو که از عشق دم می زنن.اما سوال اینجاست ما چه بهایی حاضریم برای عشق بپردازیم؟

می خوام از یک عاشق بگم((حسین)).در راه عشقی که داشت چه بهایی پرداخت؟

فرزندان یاران دوستان و عزیزترین اطرافیان و جون خودش رو هم تقدیم کرد.

تصور کنید:سرهای بریده بدنهای قطعه قطعه شده اسارت بند و زنجیر سیلی......

بعد از زینب می پرسن  در کربلا چه دیدی؟ایشون میگه:جز زیبایی ندیدم............

آنچنان رو سوی آتش راه زینب میرود     گوئیا دخت علی سوی گلستان می رود

آیا این دلیلی غیر از عشق غیر از رضای محبوب می تونه داشته باشه؟

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست  

                                            آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

و این عشق چه نیروی عجیبی به آدم خاکی می ده

گوی سبقت می برند این خاکیان     در عروج خویش از افلاکیان

عشق اینجا حکم پیدا می کند       قطره اینجا کار دریا می کند...........

آیا ما دیگه می تونیم ادعا کنیم عاشقیم؟ اگر هستیم چه بهایی حاضریم بپردازیم.ما ممکن این چیزارو مصیبت بدونیم اما اونها در اون لحظات فقط به معشوق و محبوب و رضایت اون فکر می کردن.

در جایی جمله ای دیدم که به نظرم زیبا اومد: حسین تشنه آب نبود تشنه لبیک بود.

اما وقتی بیشتر فکر کردم دیدم که ایشون لبیک رو بخاطر کمک به شخص خودش نمی خواست .وقتی لشکر دشمن رو ارشاد می کرد و از اونها دعوت می کرد می خواست دوست و معشوق حقیقی رو به اونا معرفی کنه.و اونها رو هم در این راه بیاره.فکر میکنم بهترین خواسته ما تو این ایام این می تونه باشه که همونطور که حسین و یاران و پیروانش این راه رو تا آخر با موفقیت طی کردن دست ما روهم بگیره و راه رو نشون بده تا حداقل شروع کنیم در اول این راه.......

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید     در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید       کزین خاک بر آیید سماوات بگیرید

بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید

                                       که این نفس چو بندست و شما همچو امیرید...   

     از بچگی گه به مراسم عزاداری می رفتم وقتی سیل جمعیت رو می دیدم خوشحال می شدم و با خودم می گفتم که مظلومیت حسین فقط در کربلا بوده. اما راستش رو بخواید وقتی فکر میکنم می بینم هنوز هم مظلوم.........

وقتی امثال منی که ادعا می کنیم از پیروان حسینیم اونی رو که ازمون خواسته انجام نمی دیم و فقط یه عزاداری اونم تو چند روز از سال قانع هستیم می بینم مظلوم .

وقتی یک وهابی که اسم خودش رو مسلمان گذاشته در روز عاشورا با خودش بمب حمل می کنه و خودش رو میون جمعیت عزادار می ندازه و انفجار رخ می ده که خودش هم کشته می شه در وصیتنامش خطاب به پدر و مادرش میگه که :من به بهشت خواهم رفت و اونجا شما رو شفاعت می کنم......می بینم این خاندان واقعا مظلومن

آتشی که درب بیت وخانه زهرا بسوخت     تا قیام آل پیغمبر فروزان می رود.

                                                

                                                مهرداد



نظرات دیگران ( ) عاشقانه ها