درین تنهایی که خواب از چشمان ربوده است
به تو می اندیشم
می دانی اگر دوست داشتن تو کار اشتباهی است
پس قلبم به من اجازه نمیدهد کار درستی انجام دهم
چرا که در تو غرق شده ام
و هرگز بدون تو در کنارم نجات نخواهم یافت
من همه وجودم را نثار می کنم
تا تنها یک شب دیگر در کنار تو باشم
تمام زندگی ام را به خطر می اندازم
تا تورا یکبار دیگر در کنارم حس کنم
چرا که قادر نیستم
تنها با خاطره سرودمان زندگی کنم
من همه وجودم را در راه عشق تو فدا می کنم
محبوبم
می توانی مرا حس کنی و تصور کنی که من
به چشمانت خیره شده ام؟
تورا به روشنی می بینم
زنده و جاوید در ذهنم جا گرفته ای
با اینحال همچون ستاره بخت من
از من دور هستی
من همه وجودم را نثار می کنم...
تمام زندگی ام را به خطر می اندازم...

اگرچه راه سخت و طولانی باشد
تا پایان می روم...
مهرداد