آمدی ناگاه در تقدیر من
قصه ات آوازه آفاق شد
هرچه کردم از دلم بیرون روی
هر نفس عشقت به دل مصداق شد
آمدی سرگشته گشتم عاقبت
در بیابان لاله ای کوچک شدم
این جنون را کی به من آموختی
کاین چنین دیوانه رویت شدم

به نظر شما تفاوت این گل با گلهای دیگه در چیه؟
چه امتیازی نسبت به بقیه داره؟
مهرداد
با شنیدن این اسمها اولین چیزی که به ذهن شما می رسه چیه؟ لیلی و مجنون فرهاد و شیرین رومئو و ژولیت و...حتما می گید عشق .یا اینکه این اسمها و داستانها رو هم نشنیده باشید حتما اطراف خودتون زیاد دیدین افرادی رو که از عشق دم می زنن.اما سوال اینجاست ما چه بهایی حاضریم برای عشق بپردازیم؟
می خوام از یک عاشق بگم((حسین)).در راه عشقی که داشت چه بهایی پرداخت؟
فرزندان یاران دوستان و عزیزترین اطرافیان و جون خودش رو هم تقدیم کرد.
تصور کنید:سرهای بریده بدنهای قطعه قطعه شده اسارت بند و زنجیر سیلی......
بعد از زینب می پرسن در کربلا چه دیدی؟ایشون میگه:جز زیبایی ندیدم............
آنچنان رو سوی آتش راه زینب میرود گوئیا دخت علی سوی گلستان می رود
آیا این دلیلی غیر از عشق غیر از رضای محبوب می تونه داشته باشه؟
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
و این عشق چه نیروی عجیبی به آدم خاکی می ده
گوی سبقت می برند این خاکیان در عروج خویش از افلاکیان
عشق اینجا حکم پیدا می کند قطره اینجا کار دریا می کند...........
آیا ما دیگه می تونیم ادعا کنیم عاشقیم؟ اگر هستیم چه بهایی حاضریم بپردازیم.ما ممکن این چیزارو مصیبت بدونیم اما اونها در اون لحظات فقط به معشوق و محبوب و رضایت اون فکر می کردن.
در جایی جمله ای دیدم که به نظرم زیبا اومد: حسین تشنه آب نبود تشنه لبیک بود.
اما وقتی بیشتر فکر کردم دیدم که ایشون لبیک رو بخاطر کمک به شخص خودش نمی خواست .وقتی لشکر دشمن رو ارشاد می کرد و از اونها دعوت می کرد می خواست دوست و معشوق حقیقی رو به اونا معرفی کنه.و اونها رو هم در این راه بیاره.فکر میکنم بهترین خواسته ما تو این ایام این می تونه باشه که همونطور که حسین و یاران و پیروانش این راه رو تا آخر با موفقیت طی کردن دست ما روهم بگیره و راه رو نشون بده تا حداقل شروع کنیم در اول این راه.......
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید کزین خاک بر آیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو امیرید...
از بچگی گه به مراسم عزاداری می رفتم وقتی سیل جمعیت رو می دیدم خوشحال می شدم و با خودم می گفتم که مظلومیت حسین فقط در کربلا بوده. اما راستش رو بخواید وقتی فکر میکنم می بینم هنوز هم مظلوم.........
وقتی امثال منی که ادعا می کنیم از پیروان حسینیم اونی رو که ازمون خواسته انجام نمی دیم و فقط یه عزاداری اونم تو چند روز از سال قانع هستیم می بینم مظلوم .
وقتی یک وهابی که اسم خودش رو مسلمان گذاشته در روز عاشورا با خودش بمب حمل می کنه و خودش رو میون جمعیت عزادار می ندازه و انفجار رخ می ده که خودش هم کشته می شه در وصیتنامش خطاب به پدر و مادرش میگه که :من به بهشت خواهم رفت و اونجا شما رو شفاعت می کنم......می بینم این خاندان واقعا مظلومن
آتشی که درب بیت وخانه زهرا بسوخت تا قیام آل پیغمبر فروزان می رود.
مهرداد