چند روز قبل اسباب کشی کردیم و به خونه ی جدید رفتیم.از خونه ای بیرون رفتیم که از وقتی خودم رو شناختم،توش بودیم و سالهای سال درش زندگی کردیم.ابتدای جمع کردن وسایل اصلا متوجه نبودم بعد که کمی گذشت... دیدم به هر اتاقی که می رم و به هر وسیله ای که دست می زنم یک یا چند خاطره یادم می یاد،خاطرات خوب یا بد ...راستش دلم گرفت.
دل کندن از در و دیوار بی جان خونه ساده نبود.احساس می کردم خیلی چیزارو دارم جا می گذارم...
مثل این بود که حتی همین در و دیوار و وسائل بام حرف می زدن...
من با تغییر و پیشرفت و نو شدن مخالف نیستم اما اگر آدم دقت کنه و حواسش باشه حتی همین موجودات بی جان هم احساس خاصی رو می تونن به آدم منتقل کنن و اینکه وقتی نو شدیم،تغییر کردیم یا مهاجرت کردیم دچار فراموشی نشیم و بدونیم از کجا اومدیم...
این یه قانونه،یه قانون کلی و ثابت.یادمون نره که بنده ی کی هستیم،اگر گاهی تو زندگی کمی پیشرفت کردیم و به جایی رسیدیم یادمون نره دوست واقعی و همیشگی ما یعنی خدایی که بنده هاش رو خیلی دوست داره،چقدر در طول مسیر زندگی به ما کمک کرده و از اون مهمتر اینکه یادمون باشه در نهایت به کجا بر خواهیم گشت... به قول مولوی بزرگ:
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش .............................باز جوید روزگار وصل خویش...
پ ن 1 :ممکنه به دلیل مشغله ای که ئارم نتونم تک تک به وبلاگ دوستان سر بزنم و تبریک بگم،پس همینجا سال نو رو به همه ی دوستان تبریک می گم و امیدوارم سال خوبی برای شما و خانوادتون باشه و در سال جدید ما هم تغییرات مثبت داشته باشیم.
د ن 1 :از همه ی دوستایی که سال قبل و سالهای قبل در این وبلاگ بم سر زدن تشکر می کنم و بدونید محبتای شمارو هیچ وقت یادم نمی ره دوستای خوبم.
د ن 2 :چند سال منتظر چیزی هستم،دعا کنید امسال دیگه...
چند روز قبل توی تاکسی از جایی رد می شدم که یه چیزی نظرم رو جلب کرد.یه تابلو،روش نوشته بود:پارکینگ آرزوها.
به فکر رفتم ،یدفعه یه عالمه فکر اومد سراغم.یاد زمان بچگی افتادم که چه آرزوهایی داشتم،که کدوماش محقق شد و کدوماش نه، به اینکه بعضی از آرزوهای کودکیم الآن چقدر مسخره به نظر می رسه...به این فکر می کردم که اصلا ممکنه خیلی از آرزوهای من یا هر شخصی اگه به نتیجه برسه واسه دیگران هیچ سودی نداره و ممکنه مضر هم باشه.
به اینکه می گن هدف داشتن خیلی مهمه،به اینکه آدمیزاد هرچیزی رو اگه اراده کنه بش می رسه،اینکه می گن وقتی آدم اراده کنه کاری رو انجام بده تمام طبیعت در مسیری حرکت می کنه که اون هدف و آرزو محقق بشه...
از طرف دیگه به قضا و قدر و سرنوشت یا به قول بعضیها قسمت فکر می کردم.
به اینکه بعضی از آرزوها ممکنه مدتی توی پارکینگ باشن اما بعد بیرون یبان ولی تعدادی برای همیشه اونجا می مونن...
گاهی برآورده نشدنه یه آرزو از ضعف و تنبلی و عدم پیگیری یا خطا و اشتباه ماست اما بعضی وقتا یعضی آرزوها محقق نمی شه تا ما آدما یادمون بیاد که خدایی هم هست و اراده ی اون بر تمام اراده ها برتری داره،تا ما مغرور نشیم،خودسر نشیم،حالیمون شه قرار نیست هرچی ما بخوایم بشه و بدونیم خیلی هم قوی نیستیم،بدونیم تا اون نخواد هیچ برگی از درخت نمی افته،تا بفهمیم اگه تمام دنیا جمع شن کاری رو انجام بدن و اون نخواد نمی شه و اگرم اون بخواد کاری انجام شه هرجوری باشه انجام می شه.بدونیم گاهی هم اگه بعضی آرزوهای غلط ما برآورده می شه یا اون داره به ما فرصت می ده که متوجه خطامون بشیم یا اینکه متاسفانه دیگه امیدی به ما نیست و قراره بار گناهمون سنگینتر بشه...
به این فکر میکردم که اگه قرار بود تمام آرزوهای اشخاصی مثل هیتلر برآورده می شد چه فاجعه ای رخ می داد...اینکه ممکنه بعد از مدتی بفهمیم فلان آرزوی ما اگر محقق می شد چه ضررایی که نداشت واسمون...
با تمام احترامی که برای حرف اون یزرگانی که گفتن آدم اراده کنه هر کاری رو می تونه انجام بده،قائلم اما اگه اون بالایی نخواد...
خیلی از آرزوها محقق نمی شن و آدم فقط حسرتشون رو می خوره...تو همین فکرا بودم که متوجه شدم به مقصد رسیدم و باید پیاده شم.
پ ن 1 :شما ها چه آرزوهایی داشتین که برآورده نشده؟دربارش حرف بزنید.
د ن 1 :هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش........باز جوید روزگار وصل خویش
د ن 2 :کسی آدرسی از آرامش نداره؟
د ن 3 : این روزا خیلی دیر می گذره...