• وبلاگ : طلوع مهر
  • يادداشت : مهتاب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نا شناس 

    آي آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد ، آدمي در آب دارد مي سپارد جان.روزها مي گذره و غم هاي من هر روز از روز قبل کهنه تر و دردناک تر ، تا کي بايد اين کوله بار سنگين رو به دوش بکشم در حالي که احساس ضعف و ناتواني تمام وجودم را فرا گرفته ، آي ادم ها من در اوج غربت ذره ذره طعم مرگ را مي چشم و تنهاييم هر روز عميق تر مي شود اما در گيرو دار اين همه تنهايي هنوز عاشق پادشاه فصل ها پاييزم .

    دوستان خوبم سلام

    وبلاگ و مطالب قشنگ و گيراي شما را خواندم ، صداقت و زيبايي در کلام شما موج مي زند و من وبلاگتون رو هديه اي مي دونم به اون هايي که پاييز براشون آرامشي عجيب به ارمغان مياره . اما يه سوال دارم ، چه طور مفهوم زيباي انتظار اين چنين زيبا در ذهن شما نقش بسته ؟ شايد پاسخ اين باشد حس عشق و علاقه به امام عصر يک حس دروني است که غير قابل وصف است اما چرا من اين حس رو درون خودم پيدا نمي کنم . اما گذشته از اين سوال يه پيشنهاد هم دارم که اميدوارم عملي بشه ، خيلي ها قادر به وبلاگ نويسي نيستند يا توانايي بيان و نوشتن ندارند و يا گاه وقت اين کار رو ، مي دونم وبلاگ شما شخصيست و مي خواين حرفاي دل خودتون رو بزنيد يا شايد حرفاي شما اين قدر زياد باشه که ديگه فرصتي براي شنيدن حرف ها و غم هاي ديگران نداشته باشيد اما باز هم به نظر من اين مي تونه کار نويي باشه که شما از همه بخواين گذشته از نظر دادن در مورد مطالب شما حرف ها و احساسات خودشون رو که شايد تا به حال فرصت نکردند بنويسن يا به کسي بگن رو هم در بين نظراتشون جا بدن من فکر مي کنم اين باعث مي شه ما از مشکلات هم اندوه ها و نگراني هاي هم مطلع بشيم و حتي به هم کمک و ياري برسونيم من دوست دارم پاسخ شما رو در قالب يکي از مطالبتون بشنوم .

    ( نا شناس )